استارک موویز

داستان اولین روزهای شکل گیری دنیای سینمایی مارول و پستی و بلندی های این مسیر که شرکت مارول تجربه شان کرد.

در سال ۱۸۷۱ که کشتی‌های آمریکایی به خاک چوسون (کره جنوبیِ امروز) حمله می‌کنند، کودک برده‌ای به نام یوجین به کمک مردی به نام جوزف سوار بر یکی از این کشتی‌ها به ایالات متحده آمریکا فرار می‌کند و سالها بعد به عنوان یک سرباز آمریکایی، دستور دارد تا برای مأموریتی به چوسون برگردد. اما او از وطن خود کینه، و چوسون نیز در نزدیکیِ دوران ۴۵ سالهٔ استعمار توسط ژاپن قرار دارد. یوجین اما با دختری اشراف‌زاده به نام اِشین آشنا می‌شود که او نیز ماموریت‌هایی مشابه یوجین دارد. یوجین کم‌کم به او علاقه‌مند شده و حال باید بین عشق اشین و نفرت از چوسون، یکی را انتخاب کند

جئون نوک دو مردی به شدت جاه‌طلب است و می‌خواهد دنیای بزرگ و پهناور را تجربه کند. او با ظاهر و توانایی‌های ورزشی‌اش، مظهر کمال است، اما خود را به شکل زن درمی‌آورد تا بتواند وارد دهکده‌ی اسرارآمیزی شود که تنها زنان در آن ساکن‌اند.

ریونگ که در زمان سلسله جوزون زندگی می کند, روزها همچون یک هولیگان در بازار رفتار می کرد ؛ اما در شب به یک دزد تبدیل می شد که از مقامات فاسد دولت سرقت و به فقرا کمک می کرد.

این سریال ماجرای یك پلیس انگلیسی به نام كریون را تعریف می‌كرد كه همراه با دخترش در راه بازگشت به خانه مورد حمله مرد سلاح به دستی قرار می‌گیرند و دخترش به قتل می‌رسد. كریون در تعقیب این ماجرا درمی‌یابد كه دخترش عضو سازمان ضددولتی‌ای به نام گایا بوده و درخصوص بهره‌برداری از ضایعات اتمی در یك كارخانه انگلیسی تحقیق می‌كرده است. ...

زندگی جانگ یونگ شیل، دانشمند ، تکنسین و مخترع در دوره چوسون. جانگ یئونگ شیل در نوبی متولد شد. پادشاه سجونگ متوجه توانایی های او شده و او را به قصر می آورد. پادشاه سجونگ …

یک روز subaru natsuki داشت از فروشگاه رفاه بر می گشت خونشون که یک دفعه به جان دیگه ای منتقل شد (آدم دیگه بعد از خرید هم امنیت نداره؟ ) در جهان دیگه بدون این که شخصی که او رو احضار کرده ببینه یا قدرت فوق العاده ای ، شمشیری چیزی … هیچ چی اونجا نبود فقط قاتلی بود که می خواست سوبارو رو بکشه ، سوبارو هم ناامیدانه منتظر مرگ خودش بود که دختری مرموز با موهای نقره ای و یک پری گربه اومدند و او رو نجات دادند (به به ! ولی در واقعیت هیچ وقت نمیان ) ، در راه برگشت به شهر سوبارو می فهمه منفعت توی رفاقت و همکاری با دخترس ( دقیقا ) وقتی دنبال سرنخی که از قاتل به دستشون افتاده می رند معلوم میشه سوبارو هم دارای قدرته اونم چه قدرتی ” بازگشت از مرگ ” ( یعنی باید وایسه نگا کنه بکشنش دوباره زنده بشه بعد دوباره و دوباره و … ) در اوج ناامیدی آیا سوبارو می تونه این دختر مو نقره ای رو از سرنوشت شومی که در اون گرفتار شده نجات بده ؟